میون ماه من تا...

۱۳۸۹/۰۶/۱۹
یک هلال کم فروز دیدی و
عید شد برای تو
روزه‌ی روز خوش گرفته‌ایم
سالهاست
ما که
قرص ماهمان
ندیده‌ایم

شب قدریه

۱۳۸۹/۰۶/۰۷
خطاکار کارش خطا کردنه و
عطاکار کارش عطا کردن

یک سال همه تلاشمون رو می‌کنیم واسه جهنم رفتن و
خدا یک شبه میاد همه‌چیو خراب می‌کنه!

چیکار کنم؟

۱۳۸۹/۰۶/۰۵
سلام آقا
می‌خوام یه چیزی که خیلی وقته تو گلوم مونده رو بگم بهتون
راستش وقتی این عرزشی‌هارو می‌بینم که تو گوشیاشون عکس آقا و امامشون رو گذاشتن، تو فیس‌بوک و کجا و کجا عکساشو شیر می‌کنن، از خاطره‌های به قول خودشون پابوس آقا! رفتنشون می‌گن و می‌نویسن
حسودیم می‌شه :(
بیاین لطفا

من دلم که تنگ شد...
چیکار کنم؟
من دلم که هی تنگ می‌شه چیکار کنم؟
می‌دونم که تو گناه کردن هیچ چی کم نذاشتم
می‌دونم
شما بگید دلم که تنگ شد چیکار کنم؟

دلم مکه می‌خواهد

۱۳۸۹/۰۴/۱۱
دلم سفر مکه می‌خواهد
نه به خاطر مکه‌اش
می‌خواهم نه کاری به زرق و برق هتل داشته باشم، نه بازار‌ها نه حتی کعبه و مسجد النبی!
مدینه می‌خواهم
مدینة النبی...
.
.
چه اسم دردناکی...
دلم می‌خواهد کوچه‌های مدینه را
یکی یکی
بو بکشم
بوی یاس...
.
.
چه بوی دردناکی...
دلم می‌خواهد تمام خاک صحراهای اطراف مدینه را سرمه کنم و به صدای گریه‌های شبانه‌ی علی -علیه السلام- گوش کنم
دلم می‌خواهد تمام اشک‌هایم را برای بانوی بی‌نشان بریزم
بانویی که دوست دارم "مادر" صدایش کنم...

صنعت

۱۳۸۹/۰۴/۰۸
تمام نوشته‌هایم تلمیح دارد
به آیات چشم تو...

اللهم اصلح

۱۳۸۹/۰۳/۲۴
آخرش می‌گه "و اجْعَلْنِی مِنْ أنْصارِهْ" بعد یه نگا به خودش می‌ندازه
می‌گه آخه من؟
فقط می‌تونه بگه: "اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی‏ءٍ قَدیر"

گلی است خوشبو، به رنگ سپید

۱۳۸۹/۰۳/۱۱
یاسمین. گلی است خوشبو به رنگ‌های سفید، زرد یا "کبود"*
یاسمینم
تو از کدام تباری که
سپید می‌آیی و "کبود" می‌روی؟
خوش‌بوی من
مثل این روز‌هایی بود که نسیمت در عالم پیچید
و
سپید آمدی...
خوش آمدی یاسِ محمدی
میلادروزت مبارک



رطب خورده و منع رطب؟

۱۳۸۹/۰۲/۲۵
در قلب تو هیچ درخت سیبی نبود
چه شد که از عرش دلت اخراجم کردی؟

تقصیر دلم نیست

۱۳۸۹/۰۲/۲۳
تقصیر دلم نیست،
که تسخیر کرده‌ایم

هولوکاست ایرانی (شرقی)

۱۳۸۹/۰۲/۲۲
ولایة فقیه همان هولوکاست شرقی (ایرانی) است.
در باره‌اشان نمی‌توان نوشت جز در تاییدش،
اعتقادات پاک انسان‌ها را وسیله‌ی بقای خود قرار داده‌اند،
وسیله‌ای برای توجیه همه‌چیز هستند (حتی اگر بی ربط باشند)،
هر دو تئوری‌هایی هستند که با تکرار خیلی زیاد صاحبان قدرت به اصل و امر بدیهی بدل شده‌اند،
در زمان احساساتی بودن مردم القا شده‌اند و بعد از تبدیل شدن به اصل در زمان رکود احساسات هم به زور باقی مانده‌اند.

رونوشت به آقای دکتر احمدی نژاد که همش می‌گن من فقط چند تا سوال مطرح کردم، می‌شه مام چند تا سوال مطرج کنیم لطفا؟!

نیامدی

۱۳۸۹/۰۱/۱۴
تمام روزها و سال‌ها تمام شد نیامدی
تمام آخرین امید‌ها بر آب شد نیامدی
تمام آب‌ها برای من سراب شد نیامدی
تمام سینه‌های منتظر کباب شد نیامدی
تمام شصت و هشت‌ها تمام هشت و هشت‌ها تمام شد نیامدی
بهار شد نیامدی
دروغ سیزده "تو" شد نیامدی
شمار سال‌های رفته با هزارها فراز شد نیامدی
غروب جمعه شد، تو باز هم نیامدی
هنوز منتظر! کتاب شد نیامدی
ولایت فقیه و کشتن و شکنجه هم نماز شد نیامدی
تمام مملکت خراب شد نیامدی
تمام هرچه که ددان به دست خون‌چکانشان ز خُرد تا کلانشان برای حفظ دینشان!! به گفته‌ی امامشان، ولی‌شان برایشان حلال شد، به نامتان تمام شد، نیامدی!
تمام شد!
تمام هرچه بود هم تمام شد نیامدی

قل الدیانون

۱۳۸۸/۱۱/۰۳
"إن الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق علي ألسنتهم يحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الديانون"
قربانِ غربتتان بروم...

براي ما نيا

۱۳۸۸/۱۰/۱۱
امام زمانشان را عوض كرده‌اند
گويا زمان شما گذشته است...
انگار آنقدر نيامديد كه زمانتان تمام شد
مولايشان را ديگري مي‌خوانند...
منجيشان را پيدا كرده‌اند لابد
و نيازي به تو نيستشان انگار.
آقاي من، آقاي من كه از همان اولش آقا بودي براي من و آقا نشدي ناگهان...
براي آن‌ها و ما اگر مي‌خواهي بيايي، اصلا نيا!
آن‌ها كه آقا و منجي و مولايشان را پيدا كرده‌اند و
ما...
ما هم هيچ... به كثافت عادت كرده‌ايم.
خواستي بيايي...!
براي حرمت شكسته‌ي مادرت در كوچه‌هاي مدينه بيا...
براي انتقام بنفش صورت مادرت به سيلي بيا...
ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design